معنی نماد روسیاهی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
روسیاهی. (حامص مرکب) سیاه بودن روی. (ناظم الاطباء). چگونگی و حالت روسیاه. || رسوایی و فضیحت. || جرم و تقصیر خطا و گناه. (ناظم الاطباء):
ز ممکن روسیاهی در دو عالم
جدا هرگز نشد واﷲ اعلم.
شبستری.
|| شرمندگی از قصور یا تقصیر. سوادالوجه. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
زمستان رفت روسیاهی به زغال ماند، با اینکه یاری و مددی نکرد کار و مقصود چنانکه منظور بود انجام یافت. (امثال و حکم دهخدا).
نماد
نماد. [ن ُ / ن ِ / ن َ] (اِمص) نمود. (برهان قاطع) (لغت فرس اسدی ص 114) (اوبهی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (نف مرخم) به معنی فاعل هم آمده است که ظاهرکننده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). نماینده و ظاهرکننده. (ناظم الاطباء). رجوع به نمادن شود.
فرهنگ معین
نماینده، سَمبُل، مظهر، نشانه، علامت. [خوانش: (نَ) (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
نمود، نماینده و ظاهر کننده
فرهنگ عمید
نشانه یا علامتی با معنای خاص، سمبل،
(ریاضی) هر نشانه یا حرفی که برای نشان دادن کَمیت، عمل، یا رابطهای به کار میرود، مانندِ ÷ و ×،
فارسی به انگلیسی
Allegory, Badge, Emblem, Ideogram, Image, Mark, Notation, Personification, Sign, Stuff, Symbol, Totem, Type
فارسی به عربی
رمز
اصطلاحات سینمایی
هر شیء، شخص، دکور یا عملی که در عین حال که معنایی صریح دارد، از اهمیت و معنایی ضمنی نیز برخوردار است. برای مثال سورتمه ای که نام آن رزباد بود، در فیلم همشهری کین (1941- Citizen Kane) ساخته ارسن ولز. این سورتمه نمادی از کودکی و معصومیت شخصیت اصلی فیلم بود.
واژه پیشنهادی
نماد جاودانگی
معادل ابجد
387